من زینبم،کفیل اسیـران دشت خون
من زینبم که رنج اسارت کشیده ام
ای سرپرست قافله ی عشق،ای حسین!
برخیـز ای شهیدِ به خاک آرمیده ام
رفتـم به شـامِ بلا و در این سفر
در هر کجا حماسه ی نور آفریده ام
حسّ وظیفـه زنـده نگه داشته مـرا
ورنه هـزار بار دل از جـان بـریـده ام
با آن کـه در زیـارت قبـرت بـه اربعین
چندین فضلیت از لب جدم شنیده ام
هرگز گمان دیـدن قبــرت نداشتم
دیدم کنون و کاش نمی دید دیـده ام
دیدم نوشته قبـر حسین است این مـزار
شستم چو خاک قبـر تـو با اشک دیده ام
سیّد رضا مؤید
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 376
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2